فیلم سینمایی خوابم میاد بهتر از ست گودین انجام دهید

این بدان معناست که کشورهای درج شده برای یک فیلم ممکن است موقعیت مکانی که در آن فیلم تولید شدهاست نباشد و فقط مکانی باشد که در آن فیلم پخش شدهاست. گدار که بیش از هر کارگردان دیگر به اندیشمندی نامی است در این فیلم به پدیدهٔ پاپ آرت Pop Art در دههٔ ۱۹۶۰ از یکسو و به پدیدهٔ داستانهای کتاب جیبی pulp fiction از سوی دیگر پرسوجویی دارد. همچنین در کتاب آمدهاست که «شبح»، بهطور مادرزادی این قیافه وحشتناک را دارد و در این فیلم هم، این نکته رعایت شدهاست؛ حال آنکه در فیلمهایی که در سالهای بعدی ساخته شد، قیافهٔ بدِ شبح را به سوختن با «آتش» یا «اسید» منتسب نمودهاند. در کتاب دقیقاً ذکر شدهاست که «شبح» قیافهای جمجمهشکل دارد و چندین حلقه موی مشکی به دوطرف سرش ریخته شدهاست. «کریستین» در اینجا غش میکند و «اریک» او را در آغوش گرفته و به اتاقی میبرد که اختصاصاً برای راحتی او مهیا شدهاست.

در فیلم، «اریک» از «زندان شیطان» (نام یک تبعیدگاه واقعی در گویان فرانسه) فرار کرده و در جادوگری استاد است. هنگامی که زنگهای هشداردهنده، نزدیک شدن آنان را خبر میدهد، «شبح»، «کریستین» را با خود برده و تلاش میکند با آن کالسکهای که «رائول» از قبل تهیه دیده بود، فرار کنند. سپس در ادامه، «شبح»، پس از نجات جان «رائول» و «سربازرس لِدو» و رها کردن آنان، «کریستین» را با خود برده و سوار بر کالسکهٔ رائول، فرار میکند. داستان این فیلم پس از رویدادهای انتقامجویان: پایان بازی رخ میدهد. پس از ابداع و ساخت موفقیتآمیز فیلمهای ناطق در حوالی سالهای ۲۹-۱۹۲۸، یونیورسال استودیوز اعلام نمود، حقوق قانونی ساخت دنبالهٔ این فیلم را نیز در اختیار دارد؛ فیلمی که قرار بود «بازگشت شبح» نام داشته باشد و ناطق و رنگی باشد. پس از موفقیت فیلم «گوژپشت نتردام» در سال ۱۹۲۳، به لان چینی اجازه دادند تا همچون فیلمهای گذشته، چهرهآرایی صورتش را خود بهعهده بگیرد؛ عادت و روشی که دیگر همچون فیلمهایش زبانزد خاص و عام فیلم سینمایی از کرخه تا راین شده بود. در این هنگام و در پشت صحنه، «سیمون» جسد برادرش را مییابد که از طناب دار آویزان است و با خود عهد میکند انتقام او را بگیرد.

«رائول»، «کریستین» را در مهمانی مییابد و هر دو بر بام کاخ گارنیه میروند. سپس این دو عاشق، پشت بام را ترک میکنند و در این حال، آن مردی مرموز با فینه به آنها نزدیک میشود. آلفرد هیچکاک از همه این تکنیکها استفاده میکرد، اما گاهی به مخاطب اجازه میداد که در معرض تهدیدی قرار گیرد و سپس لحظه ای را برای تأثیر چشمگیر انتخاب کند. در آن هنگام مرسوم بود که سکانسها را با دو یا چند دوربین، بهطور همزمان و در کنار هم، فیلمبرداری میکردند: یک نسخه برای استفاده محلی در همان کشور سازنده و یک یا چند نسخه دیگر، برای نمایش در کشورهای خارجی. طلا و مس هم، همین خواست تماشاگر سینمای ایران را درک کرد و از دیدگاهی بسیار نزدیک به زندگی طلبهای که مشکلات بسیاری دارد، ورود کرد. او کسی بود که هری را به تیم کوییدیچ گریفیندور دعوت کرد. در اتاق دیگر نیز، صدای موسیقی اریک شنیده میشود که مشغول نواختن قطعه «دون ژوانِ پیروز» است. به همین دلیل به آرامی وارد اتاق «اریک» شده و از پشت به او نزدیک شده و صورتک را از چهرهاش میکشد و اینجاست که صورت زشت و رعبآور «اریک» نمایان میشود. هنگامی که رائول برای تبریک به اتاق او میرود، کریستین وانمود میکند که او را نمیشناسد، چرا که «شبح» در اتاق حضور دارد بدون آنکه سایرین (که برای تبریک آمدهاند) قادر باشند صدای او را بشنوند یا او را ببیند.

«کریستین» میگوید صدای شبح را شنیدهاست که به او گفته از نقشهشان خبر دارد. گاستون لورو نسخهای از نمایشنامهٔ شبح اپرای خود را به او داد و کارل لملی همان شب، تمام آن را خواند و با در نظر داشتن هنرِ بازیگریِ لان چینی، حق ساخت فیلم از روی آن را، خریداری کرد. در این حین، «کریستین» در اتاقش به صدای یک «شبح» گوش میدهد که به او میگوید، چهارشنبه شب، او در نقش «مارگاریت» خوانندگی خواهد کرد و فقط و فقط باید به فکر نقش خود و رهنمودهای استادش باشد. او که میداند «شبح» در طبقه پائینی منتظر آنان است، آن دو را از درب دیگری خارج میکند. به عنوان مثال، «لایتموتیف» که ایدهای با قدمتی بیش از یکصد سال است، همچنان راهکاری برای بسیاری از آهنگسازان در موسیقینویسی فیلم بهشمار میآید. موسیقی متنِ اولیهٔ را «جوزف کارل بریل» نوشت؛ اما مشخص نیست که اجزاء این موسیقی چه چیزی بود، بجز آنچه خودِ یونیورسال استودیوز اعلان نمود: "یک موسیقی ارکسترال کامل، از «جوزف کارل بریل» سازندهٔ موسیقی متن فیلم تولد یک ملت". همچنین او گفت که مارول قصد دارد تا کار بسیار متفاوتتری را از آنچه در مجموعه فیلمهای فاکس دیدیم انجام دهد.